Kerkuk (Kerkük)-Türkman-Az

Turkomans: Diasopra of Azerbaijanian Turks in Iraq- Günéy Azerbaycan, Quzéy Azerbaycan və İraq Türkmanları bir bütövün parçalarıdır

Saturday, May 18, 2013

در باره ايل ترك تركمان

در باره ايل ترك تركمان

نقد و ارزيابي كتاب تاريخ عالم آراي عباسي

اثر: اسكندر بيگ منشي تركمان
نگارش: محمد قجقي


قوميت و مليت

اسكندر بيگ تركمان، ملقب به مُنشي مي‌باشد كه «اصلاً از ايل چادر نشين (ساكن) آذربايجان بوده ‌است.(1) اسكندر بيگ خود، زمان مهاجرت طايفه‌ي تركمان و چگونگي آغاز فعاليت لشگري و كشوري آنها را ذكر كرده‌ است. (2) اين طايفه در دوره‌ي شاه اسماعيل دوم، در عراق عجم و در اطراف شهرهاي ساوه و قم زندگي مي‌كردند. توضيح اين مطلب ضروري است كه «در دوران صفويه» در تاريخ قبايل ترك، نامِ تركمان معناي خاصي دارد و تركمان نزد آنها به ايل «آق قويونلو» و مخصوصاً دو قبيله مهمش به نام هاي «موصللو» و «پرناك» كه در خدمت صفويان بودند، اطلاق مي‌شد.(3) ايل تركمان در زمان اسماعيل دوم و محمد خدابنده جزو قبايل درجه اول بودند.(4) در دوره ي شاه تهماسب، موصللوها در بغداد بوده‌اند و به تعبير بهتر بغداد در دست موصوللوها بو‌ده است.(5) در زمان اسماعيا دوم تركمان‌ها نيز جزو قبايل مهم آن دوره به شمار مي‌رفتند و دليل افزايش اعتبارشان حمايت آنها از اسماعيل بوده‌است؛ اين حمايت طبيعي بود، زيرا مادر اسماعيل ميرزا دختر موسي بيگ تركمان از اوبه‌ي موصللو بوده است.(6)
قسمت مهمي از ايل تركمان در آذربايجان سكونت گزيدند‌ ولي بعداً به دليل فتح اين نواحي توسط نيروهاي عثماني، آنها مجبور شدند به عراق عجم عزيمت نمايند.
بنابراين مي‌توان گفت كه با توجه به زمان مهاجرت ايل تركمان و سال تولد اسكندر بيگ سال 968 هـ.ق در مورد ايراني بودن و در حقيقت ايراني شدن، او نبايد ترديدي داشت. مورخي  مشهور همه‌ي ايلات قزلباش را ايراني مي‌شناسد. در ضمن امكان اينكه فردي منشي شاه عباس يكم و ملازم او بوده، مليت غير ايراني داشته‌ باشد، بعيد و غير متحمل مي‌نمايد.

زمان مؤلف و دربار

اسكندر بيگ متولد سال سال 968 هـ. ق است و منابع اختلافي در آن ندارند. اسكندر بيگ گويا در دوره‌ي سلطنت تهماسب اول فعاليتي نداشته است؛ اما شخصاً  در بسياري از حوادث مربوط به اسماعيل دوم شركت داشته است.(7) اسكندربيگ در سال 1001 هـ.ق به سلك نشينان شاه عباس درآمد، بنابراين او را بايد جزو مورخين درباري و وابسته به دربار شمرد. با اين وصف او را مورخي قابل اعتماد مي‌دانند.(8)
وابستگي به دربار شاه عباس، او را از نوشتن حقايق تاريخي علي الخصوص حقايق دوره‌ي شاه اسماعيل دوم، باز نداشت؛ ولي منشيگري شاه عباس و ملازمت طولاني با شاه وجود احتمالي قطعي در تصرف در بعضي حقايق در كتاب عالم آراي عباسي را قيد كرده‌ است.(9)
ظاهراً رابطه‌ي اسكندربيگ تركمان با دربار، فقط به امر شغلي او منحصر نمي‌شد؛ زيرا او به عنوان يك صاحب منصب قزلباش، داراي رتبه‌ي «بيگي» (10) بود و با خاندان سلطنت نيز نسبت سببي داشت.(11)

 

تحصيلات، مشاغل و مناصب

از ابتداي احوال اسكندربيگ تركمان اطلاعي نداريم و چنانكه خود در ديباچه عالم آراي عباسي نوشته است: در جواني به آموختن علم سياق پرداخت، سپس «چون گاهي بصحبت فيض بخش اعّزه كه جامع فنون قابليت و استعداد بوده از علم بهره تمام داشتند فايز مي‌شدم طبع در يوزه‌گر بدان شيوه‌ي ستوده رغبت نمود. (12)
از مطالعه‌ي آثارش بر مي‌آيد كه دانش‌هاي ديگر عهد خود خاصه علوم ادبي و شرعي را نيز فرا گرفت و از محضر مير محمد باقر بن مير شخص الدين محمد حسيني استرآبادي، مشهور به «ميرداماد»(13) بهره جست. او مي‌نويسد « راقم حروف در حوزه دربي سيد المحقيقن مير محمد باقر داماد، از پهلوان محسن شنيدم كه به حضرت مشاراليه نقل مي‌نمود».(14)
در سال 995 هـ.ق به خدمت سپاهيگري در خطه عراق منصوب شد و در زمستان 1001 هـ. ق كه شاه عباس از قزوين به اصفهان رفت، اسكندربيگ «سعادت خدمت اين آستان يافته در ملك منشيان عظام انتظام يافت و چون ارباب مناصب رد قزوين توقف داشتند، حسب الامر الاعلي در ركاب مقدس به اصفهان رفته به خدمت انشاء قيام داشت.» (15)
استاد اسكندر بيگ در امور انشاء و تحرير، بخصوص پس از عزيمت به اصفهان قاضي احمد قمي است كه كتاب «گلستان هنر» ذيل ترجمه حال وي مطالبي دارد. (16) از آن پس در تمام بازمانده‌ي حيات شاه عباس بادامه‌ي خدمات سرگرم بود. تا چند سالي بعد از وفات آن پادشاه، هفتاد و پنج سالگي، بسال 1043 هـ . ق درگذشت.

محتويات كتاب

اسكندر بيگ در مقدمه‌ي كتابش، مطالب و محتويات آن را به يك مقدمه‌، دو صحيفه‌و يك خاتمه كه رويهم در سه مجلّد تنظيم شده است، تقسيم مي‌كند. بدين ترتيب كه جلّد اول مشتمل بر حوادث و وقايع و وصف اوضاع تاريخي پيش از شاه عباس (يعني تا خاتمه‌ي پادشاهي شاه سلطان محمد) و جلد دوم متضمن حوادث سي سال نخستين و به اصطلاحي «قرن اول» پادشاهي شاه عباس مي‌باشد. «جلد دوم كه لازم بوده است به مرور نوشته شود به وقايع سال‌هاي پس از 1025 هـ. ق اختصاص داده مي‌شود كه با مرگ شاه عباس در سال 1037 هـ..ق پايان مي‌گيرد. (17) جلد سوم مربوط به شرح حوادث «قرن دوم» پادشاهي شاه عباس (يعني 12 سال) كه به سال 1038  هـ..ق ختم مي‌شود است.
صحيفه‌هاي كتاب به صورت تفصيلي به اين صورت قابل عرضه است: صحيفه‌ي اول. مقدمه: در ذكر نسب همايون آن حضرت و بيان اسامي ساميه‌ي اجداد عالي، تعداد و مقامات عاليه مشايخ بزرگوار كه بر سر ير سلطنت معنوي و ارشاد تمكين داشته‌اند و ظهور دولت اين خاندان و شرح ولادت با سعادت آن حضرت و خلاصه‌ي اطوار زكيّه و مجملي از اوصاف جليله بر سبيل اجمالي محتوي بر دوازده مقاله. مقاله اول: در ذكر پادشاهان كامكار و وقايع زمان آن شهريار عالي تبار و قضيه‌ي ارتحال شاه جنت مكان و ذكر سلطنت اسمعيل ميرزا و نواب سكندرشان و جلوس همايون بر تخت فيروز تخت سلطنت ايران. مقاله دوّيم: در ذكر توجه و استغراق آن حضرت بدرگاه الهي و كيفي كه از اجداد كرام ميراث يافته. مقاله سيّم: در اصابت راي و دانش خداداد و حسن تدبير كه مطابق صحيفه‌ي تقدير است. مقاله چهارم: در شايستگي رتبه‌ي صاحبقراني و ذكر مخاطرات ايام سعادت فرجام. مقاله پنجم: در عدل پيرايي و ترفيه حال عباد و امنيت طرق كه موجب آرايش بلاد است. مقاله‌ي ششم: در نفاذ امر و قهاري و آتش مزاجي كه حكمت‌هاي نامتناهي الهي است . مقاله هفتم: در قاعده‌هايي كه در امور جهانداري وضع نمود. مقاله هشتم: در بي تعّيني و درويش نهادي و بي‌تكليفي‌ها و جمعيت ضدين . مقاله‌ي نهم: در ذكر احقاق حقوق خدمتگذاران و دوري جستن از متّملكات ذوي الحقوق. كه شيوه‌ي حقيقت گزينان عالم فتوت و مروت است. مقاله دهم: در تعاريف احوال سلاطين و طبقات بني‌آدم و خصوصيات ممالك و مسالك اقليم سيعه. مقاله‌ يازدهم: در ذكر آثار و خير و انشاء و احداث عمارات عاليه ممالك. مقاله‌ دوازدهم: در بيان معارك ومحاربات و فتوحات ايام دولت همايون اعلي.
صحيفه دوّم: در ذكر احوال خجسته مآل زمان مبلوس ميمنت مأنوس تا حين تحرير، مطابق سنه ي خمس و عشرين و الف. خاتمه: در بيان حكايات غريبه و روايات عجيبه و نوادر وقايع روزگار، چه آنكه در كتب متقدمين به مطالعه رسيده‌، و چه آنكه در ايام عمر مشاهده شده. انشاءالله لقائي اگر عمر وفا كند در مجلد ثالث تسويد يابد.
اسكندر بيگ پس از وفات شاه عباس و به تخت نشستن شاه صفي (سام ميرزا) دنباله تاريخ خود را رها نمي‌كند و به عنوان «ذيل» به نوشتن حوادث ايام سلطنت شاه صفي مي‌پردازد: ولي مرگ به او مجال نمي‌دهد و در سال 1043 هـ. ق فوت مي‌كند و «ذيل تاريخ عالم آراي» او ناتمام مي‌ماند.

 ارجحيّت كتاب

ارزش و اعتبار اسكندر بيگ منشي قابل توجه است. «م. ج . س. هاجسون از دقت خردمندانه‌ي تاريخ شاه عباس كبير، اثر اسكندربيگ و از درك روانشناسانه و دلبستگي وسيعي كه در مورد حوادث دنبال شده، نشان مي‌دهد سخن مي‌گويد.(19) ا. ك. لمبتون توجه را به ويژگي منحصر به فرد و ارزش زياد سر گذشت نامه‌هايي كه در تاريخ اسكندربيگ آمده است، جلب كرده است.
طبق سنت قديم، تاريخ نظامي، در اثر اسكندر بيگ منشي مقام اول را حايز است ولي به حكومت داخلي و امور مالي و طرز وصول ماليات‌ها نيز توجه فراوان مبذول شده است. در بخش‌هاي مختلف اين اثر اطلاعات بسيار درباره‌ي انواع مالكيت ارضي و قبايل چادرنشين و اميران آنها و از هم پاشيدگي و فقدان مركزيت فئودال و اميران محلي فئودال و غيره به چشم مي‌خورد.(21)
ارحجيت ديگر كتاب ضبط وقايع مربوط به تاريخ ملل همسايه و مجاور ايران مانند عثماني‌ها، گرجي‌ها، سلاطين تيموري، هندو ، اترك و تركمنان ماوراءالنهر مي‌باشد، كه بعضي از اين وقايع در جاي ديگر مضبوط نيست.(22)
ترجمه احوال دانشمندان، علماء و سران سپاه، رجال حكومت، نقاشان، مطربان، شاعران، خوشنويسان و علي الخصوص سادات (23) كه در كتابهاي ديگر نيامده است. از جنبه‌هاي ارجحيت كتاب است. ضمناً اطلاعات زيادي درباره‌ي طوايف و قبايل و عشاير ساكن در ايران آل دوره وجود دارد.(24).
گفتني است كه از مجموع حوادث و رويدادهايي كه در اين كتاب فراهم آمده است، قطعاً آنچه مؤلف اثر شاهد و ناظر بوده ارجح‌اند. بنابراين عمده‌ي مطالب و حوادثي كه در هنگام ملازمت شاه عباس شاهد بوده، كلا از ارجحيت خاصي برخوردار هستند.

سبك انشايي و  ويژگي‌هاي نگارش

اسكندر بيگ در نگارش اين كتاب تا مي‌توانست، جانب سادگي را نگاه مي‌داشت و بقول خود «مقتبسات و عبارات مغلق غير مأنوس كه ملال انگيزِ طبايع است، اجتناب لازم دانسته، به صور خجسته بنظر اخبار و شاهد نيكو سير آثار را بساده‌تر لباسي آراسته، بجلوه‌ي ظهور آورد» با اين حال در بعضي موارد آثار شيوه‌ي مترسلان در كتاب آشكار مي‌شود، ولي نه چندان كه به يك دستي و همواري انشاءآسيبي رساند.(25)
اسكندر بيگ از لفاظي و بكار بردن صنايع ادبي اجتناب كرده و با اينكه بطور قطع با علوم ادبي و مكتب نثر نويسي مرسوم آن زمان آشنا بوده، كتاب را به نثري ساده و روان و كم غلط نوشته است.(26).
مطلب را به صورت مقاله مي آورد: مثلا صحيفه اول شامل يك مقدمه و دوازده مقاله مي‌باشد.
اسكندر بيگ در ضمن بيان مطلب تاريخي، شعر مناسب موضوع را مي‌آورد. مثلاً در صفحات 14 15 اين اشعار عموماً فارسي است؛ ولي بعضي مواقع از اشعار عربي(27) و شعر تركي نيز استفاده كرده است.(28)
اسكندر بيگ در اثرش از تقويم دوازده حيواني تركي بهره برده است، البته بلافاصله معادل و برابر آن را به هجري قمري نيز مي‌آورد. مثلاً ذكر قضايا كه در اوايل سال «لوي‌ئيل» مطابق سنه ثمان و ثمانين و تسعمائه، با اراده و تقدير (29) در مواردي نيز سال معمول هجري قمري را مي‌آورد.

 

نسخ و چگونگي تصحيح

نخستين بار مستشرق معروف، درُن (B.Dorn) مستخرجي از اين كتاب را كه مربوط به وقايع مازندران است. بسال 1822 /م در پطرزبورگ به چاپ رسانيد.(30)
مستشرقي ديگر بنام اردمن(Erdmann) توصيفي راجع به نسخه‌اي از عالم آرا (صحيفه‌ي دوم) كه در قازان (Kazan) وجود داشته است، نوشت و آن را به سال 1850/م در قازان طبع نمود.(31)
اردمَن، مجدداً در سال 1861 / م در مجله‌ي ZDM6، مقاله‌اي راجع به كتاب عالم آراي عباسي و مؤلف آن تحت عنوان Munschi/und/seine/ werk  Iskender (اسكندرمنشي و اثرش) منتشر ساخت.(32)
ادوارد براون هم در تاريخ ادبي ايران، اين كتاب را معرفي و وصف كرده‌ است.(33) عالم آراي عباسي يكبار در سال 1314 هـ.ق در تهران، به صورت چاپ سنگي و بار ديگر از روي همان چاپ، به سعي و اهتمام مؤسسه انتشارات امير كبير، در سال 1350 /ش طبع گرديد. ايرج افشار بر اين چاپ مقدمه و چند فهرست سودمند افزود و بعضي افتادگي‌ها را كه در چاپ سنگي نخستين رخ داده بود از روي نسخ كاملتر ترميم كرد.(34)
ذيل عالم آراي عباسي را آقاي احمد سهيلي خوانساري در سال 1317 در تهران به طبع رسانيد و براي اتمام آن حقديقه ششم از روضه‌ي هشتم خُلد برين ميرزا محمد يوسف قزويني را بر آن افزود.(35)
نسخه‌هاي خطي متعددي از عالم آراي عباسي وجود دارد . استوري در حدود چهل نسخه از ان را در كتابش شناسانده است.(36)
مؤلف عالم آراي عباسي، در نوشتن مباحث كتاب خود، از كتب معتبري كه راجع به تاريخ آن ايام در دست بوده است، استفاده كرده است. اسامي اين كتب را فهرست وار مي‌آوريم: حسن التواريخ، تاريخ اكبري، تاريخ جهان آرا، حبيب السير، تاريخ طبرستان، تذكره مير نقي‌كاشي، روضه الصّفا ، صفوه الصّفا، فتوحات يميني، لب التواريخ، مطلع اسعدين، نفحات الانس و نگارستان.

توضيحات
1-پيگو لُوسكايا، ن،و، و ديگران تاريخ ايران از دوران باستان تا پايان هيجدم، ترجمه كريم كشاورز (موسسه مطالعات و تحقيقات اجتماعي، تهران 1346 ش) جلد2، ص 531؛ سومر، فاروق نقش تركان آناطولي در تشكيل و توسعه‌ي دولت صفوي، ترجمه‌ي احسان اشراقي و محمد امامي، نشر گسترده تهران، 1371 ش) ص، 175.
2- « در زمان حضرت سليمان شأن، از ديار بكر با خيل و حشم بدرگاه جهان پناه آمد و در جنگ شاهيي بيگ اُزبك كه در مرو واقع شد، مردانگي‌ها از او به ظهور رسيد؛ ر.ك. به تركمان، اسكندر بيگ تاريخ عالم آراي عباسي، تصحيح ايرج افشار، (امير كبير، تهران 1351 ش) چاپ دوم، صص 139 140.
3- نقش تركان آناطولي در تشكيل و توسعه‌ي صفوي، ص 177.
4-همان مأخذ، ص 69.
5-همان مأخذ، ص73. 
6-همان مأخذ، ص142.
7-هينتس، والتر شاه اسماعيل دوم صفوي، ترجمه، كيكاوس جهانداري، انتشارات علمي و فرهنگي، تهران، 1371 ش، چاپ اول، ص 3.
8-همان مأخذ، ص3.
9-زرين كوب، عبدالحسين، تاريخ ايران بعد از اسلام، امير كبير، تهران سال 1362، چاپ سوم، ص 54.
10-«صاحب منصبان قزلباش سه رتبه داشتند كه به ترتيب عبارت بود از: بيگ،‌سلطان و خان، سيوري، راجر- ايران عصر صفوي، ترجمه‌ي كامبيز عزيزي، نشر مركز، تهران، 1374 ش، چاپ چهارم، ص 259.
11-سمعيا، ميرزا، تذكره الملوك، به اهتمام محمد دبير سياقي، ترجمه مسعود رجب نيا، ناشر امير كبير، تهران، 1368 ش، چاپ دوم، ص 249.
12-عالم آراي عباسي، به تصحيح ايرج افشار، ديباچه.
13-بي شك يكي از نوادر بزرگان دوره صفويه است و در جامعيت كمتر كسي به پاي  او مي‌رسد و تاريخ تولد او را بدرستي نميدانيم و ليكن هنگامي كه صاحب تاريخ عالم آراي عباسي كتاب خود را تحرير مي‌كرد. سال 1025 ق ميرداماد در اصفهان بسر مي‌برده است. حلبي، علي اصغر تاريخ فلاسفه ايران از آغاز اسلام تا امروز (نشر زوّار، تهران، 1351 ش) ص 697؛ مير داماد در دربار شاه عباسي احترام و نفوذ فوق العاده داشت و مورد احترام بيشتر بزرگان دربار بود. شاگردان مير داماد در حكمت صدرالمتالهين شيرازي (ملاصدرا) و ملامحسن فيض كاشاني. همان صص 698، 699؛ از آثار ملاصدرا: قبسات، صراط مستقيم و حبل المتين (در حكمت) شارع النجات (در فقه) سوره المنتهي (در تفسير) و چند كتاب ديگر« حسيني دشتي، سيد مصطفي معارف و معاريف، (اسماعيليان، قم ، 1361 ش) ، ج 5، 219.
14-عالم اراي عباسي، ج 2، ص 1052.چ
15-همان مأخذ، ص455.
16-«در ابتداي حال به دفتر خانه‌ي همايوني رفته در دفتر شرعيات به نويسندگي اقدام نمود و چون استفاي آن دفاتر به را قم مفوض شد، فقير آن مهم و دفاتر را به او رجوع نمود و مدتي در يساق‌ها و سفرها با يكديگر مي‌بوديم رفته رفته به مؤانست فقير در فن انشاء و تحرير كتابات پادشاهان و احكام همايون سر راست شد طبعش به آن عادت نمود.« قمي، قاضي مير احمدمنشي گلستان هنر، تصحيح احمد سهيلي خوانساري، انتشارات بنياد فرهنگ ايران، تهران 1352 ش. صص 54،55 ر.ك گلچين معاني، احمد تاريخ تذكره هاي فارسي، تهران ، چ 2، ج2، صص 22 7-723.
17-عالم آراي عباسي، مقدمه‌ي ايرج افشار، صص 4-3.
18-همان مأخذ، ص 304.
19-ايران عصر صفوي، ص 213.
20-همان مأخذ، ص 213.
21-تاريخ ايران از دوران باستان تا پايان سده‌ي هيجدهم، صص 532-533.
22-عالم آراي عباسي، مقدمه‌ي ايرج افشار، ص 9.
23-همان مأخذ، ج 1، صص 143-153.
24-همان مأخذ، مقدمه‌ي ايرج افشار،ص9.
25-صفاء ذبيح الله، تاريخ ادبيات در ايران و در قلمرو زبان فارسي، نشر دانش، تهران، 1371 ش، ج 5 ، بخش 3، ص 1744.
26-عالم آراي عباسي، مقدمه‌ي ايرج افشار، ص 3.
27-و كم لله من لطف خفي
يدق خفاءعن فهم الزكي
و كم يسراتي من بعد عسر
و خرج كربه القلب الشجي
و كم امر تساء به صباحاً
و تأكتيك المسره بالغشي
ر.ك، عالم اراي عباسي، ج1، ص 24.
28 - اي غزائي ينه بو شعر دُرربارليك ايله
معرفت ملكي آل، خسرو تاتار وله كور، ر.ك، عالم آراي عباسي، ص 799.
29-همان مأخذ، ص 258 .
30-عالم آراي عباسي، مقدمه‌ي ايرج افشار، ص60.
31-همان مأخذ، ص 6.
32-همان مأخذ، ص7.
33-همان مأخذ، ص7.
34-تاريخ ادبيات در ايران و در قلمرو زبان فارسي، ج 5، بخش سوم ، ص 1744.
35-همان مأخذ، ص1744.
36-تاريخ عالم آراي عباسي، مقدمه‌ي ايرج افشار.