كردستان و كرمانشاهان در جغرافياي تاريخي آزربايجان دوره اسلامي
كردستان و كرمانشاهان در جغرافياي تاريخي آزربايجان دوره اسلامي
مئهران باهارلي-٢٠٠٨- سيچان ايلي
سٶزوموز
تاكنون مطالب بسياري در باره مرزهاي شمالي آزربايجان در قفقاز و روسيه جنوبي نگاشته شده است. اما در باره مرزهاي جنوب شرقي آزربايجان (در جوار مناطق فارس نشين مركز و شرق ايران)، جنوب آن (در جوار مناطق لر و لك نشين)، جنوب غربي آزربايجان (در جوار مناطق كرد نشين ايران و عراق) و غرب آن (در داخل تركيه و در جوار درياي سياه) مطالب تحقيقي نگاشته نشده است. اين نوشته به يكي از مرزهاي مذكور يعني مرزهاي جنوب غربي آزربايجان و يا مساله "بخشهاي كردستاني در جغرافياي تاريخي آزربايجان دوره اسلامي" مي پردازد.
اكنون مدتهاست كه ناسيوناليستهاي افراطي كرد در نقشه هاي "كردستان بزرگ"، با تحريفات مسلم تاريخي و جغرافيائي بخشهاي بسيار وسيعي از آزربايجان را نيز داخل مي كنند. اين بخشهاي آزربايجاني به نادرستي داخل گرديده در نقشه هاي كردستان بزرگ، از دو قسمت شهرها و مناطق ترك نشين استانهاي آزربايجان غربي، همدان، كردستان و كرمانشاهان، به عبارت ديگر شهرها و مناطق داخل در "آزربايجان ائتنيك"؛ و ديگري شهرها و مناطق فعلا كردنشين استانهاي مذكور و به عبارت ديگر مناطق خارج از آزربايجان ائتنيك اما داخل در "آزربايجان تاريخي" تشكيل مي شود. اما بنظر مي رسد استفاده و در واقع سوء استفاده كردان از داده هاي منابع تاريخي جهت ساختن پيشينه كردستاني براي مناطق آزربايجاني، روشي چندان مولد نباشد. زيرا اگرچه در برخي از منابع تاريخي، شماري از مناطق مورد ادعائي نقشه كردستان بزرگ، "كردنشين" نشان داده مي شوند و گاها حتي كردستان نيز ناميده مي شوند، اما در منابع تاريخي مذكور همه آن مناطق كردنشين - حتي اگر "كردستان" ناميده شده باشند نيز- جزئي از جغرافياي آزربايجان قلمداد مي گردند.
غور در منابع تاريخي دوره اسلامي نشان مي دهد كه در آن دوره نه تنها همه مناطق ترك نشين استانهاي امروزي آزربايجان غربي، همدان، كردستان و كرمانشاهان (آزربايجان ائتنيك) بخشي از جغرافياي تاريخي آزربايجان بوده اند، بلكه مناطق فعلا كردنشين اين چهار استان نيز (در مورد استان كرمانشاهان نيمه شمالي آن)، تاريخا بخشي از جغرافياي آزربايجان شمرده مي شده اند. علاوه بر آن در متون تاريخي دوره اسلامي، بخش عظيمي از مناطق كردنشين عراق، سوريه و تركيه نيز در جغرافياي تاريخي آزربايجان قلمداد شده اند.
منابع اسلامي به تعلق نواحي كردنشين و كردستاني امروز در محدوده تاريخي سرزمين آزربايجان به دو روش زير اشاره مي كنند:
الف- ذكر مستقيما نام شهرها و مراكز جمعيتي در حال حاضر كردنشين به عنوان شهرها و مراكز جمعيتي داخل در آزربايجان. چنانچه در اين منابع مراكز جمعيتي فعلا كردنشين واقع در استان آزربايجان غربي مانند اوشنو (اشنویه، در جنوب استان آزربايجان غربي، نزديك مرز عراق)، ساوجبلاق (مهاباد، در جنوب استان آزربايجان غربي)؛ و مراكز جمعيتي فعلا كردنشين واقع در استانهاي كردستان و كرمانشاهان مانند برزه (سقز، در شمال غرب استان كردستان)، جوذمه (شهرستان سقز، شمال استان كردستان)، سیسر (سنه، سنندج؛ در جنوب استان كردستان)، ماينهرج (در شهرستان دينور، شرق استان كرمانشاهان) را نيز جزئي از آزربايجان دانسته اند. بويژه تاكيد مكرر منابع اسلامي بر آزربايجاني بودن ماينهرج در استان كرمانشاه، سقز در غرب استان كردستان و اوشنو در مرز عراق در ترسيم مرزهاي منتهي اليه جنوب غربي آزربايجان، بويژه داراي اهميت است.
ب- ذكر نام شهرها و مناطق كردنشين به عنوان حدود جنوبي آزربايجان و به طور تلويحي آزربايجاني شمردن نواحي شمالي اين حدود. منابع دوره اسلامي به هنگام ترسيم حدود جنوبي و جنوب غربي سرزمين آزربايجان، اين حدود را با بكار بردن تعبيراتي مانند "تا حدود دينور" (در شرق استان كرمانشاهان) "و حلوان" (در غرب استان كرمانشاهان نزديك مرز عراق)، "شهرزور" (در شمال شرقي سليمانيه در خاک عراق، نزديک مرز ايران و عراق، مقابل شهرستان مريوان در جنوب غربي استان كردستان)، "قرب دجله" (در عراق و تركيه، اين رود شمال عراق را به دو نيمه تقريبا عمودي مساوي تقسيم مي كند)، "اندكي از جزيره" (شمال بين النهرين، غرب دجله) و .... مشخص مي كنند.
با توجه به دو دسته از اطلاعات داده شده توسط منابع اسلامي ( شهرهاي آزربايجان و حدود جنوبي آزربايجان) مي توان به اين نتيجه كلي رسيد كه منابع دوره اسلامي، نوعا مناطق كردنشين استان آزربايجان غربي (اشنويه)، همه استان كردستان (سقز، جوذمه، سنندج)، شمال استان كرمانشاهان (شمال دينور- حلوان)، تقريبا كل ناحيه كردنشين عراق از شهرزور تا موصل يعني همه نواحي شرق دجله در جزيره (بين النهرين شمالي) به همراه اندكي از نواحي غرب دجله در همان منطقه (كل ديار ربيعه)؛ و بخش اعظم ناحيه كردنشين تركيه (بخشهائي از ديار بكر) و سوريه (ديار مضر) را نيز در قلمرو سرزمين آذربایجان به حساب آورده اند. به عبارت ديگر در منابع دوره اسلامي تقربيا همه منطقه كردنشين خاورميانه، چه در ايران و چه در عراق و تركيه و سوريه– حتي اگر بخشهائي از آن در آن دوره نيز كردستان ناميده شده باشد- در داخل جغرافياي آزربايجان قلمداد گرديده است.
در زير برخي از داده هاي منابع دوره اسلامي در اين مورد نقل شده است. به هنگام نقل اين داده ها، تنها بر شهرهاي فعلا كردنشين و يا كردستاني مانند سقز، سنندج، دينور، حلوان، ماينهرج، شهرزور، موصل، .... متمركز شده ام و شهرهاي متعدد ترك نشين و آزربايجاني ذكر شده در منابع اسلامي كه كوچكترين شك و بحثي در باره ترك و آزربايجاني بودن آنها وجود ندارد (خوي، سلماس، اورميه، سابرخواست=مياندوآب=قوشاچاي، صائين قلعه، شيز= تخت سليمان=سوغورلوق، بركري، نريز، سلق، جابروان و ....) مدنظرم نبوده اند:
فتوح البلدان، احمد بن يحيى بلاذرى (متوفاى ٢٧٩ هجرى قمري، ٨٩٢ ميلادي)
بلاذري در كتاب فتوح البلدان "جوذمه" [١] در كوره برزه (سقز) و به طريق اولي برزه (سقز) را جزئي از آزربايجان دانسته است. همچنين به گفتة وي ناحيه "سيسر" [٢] و يا سنندج حد آزربايجان و دينور بوده است.
عباس زریاب خویی در مقاله آذربايجان مي گويد: به گفتة بلاذري سيسر چراگاه چارپايان كردان و ديگران بود. در زمان مهدي عباسي اين ناحيه كه حد آذربايجان و دينور و همدان بود پناهگاه راهزنان شد. مهدي فرمان داد تا در آن موضع شهري بنا كنند كه پناهگاه و حصن در برابر دزدان باشد. عاملان مهدي شهر سيسر را ساختند و به دور آن بارويي كشيدند و مردم را در آن جاي دادند و رستاق ماينهرج را از دينور؛ و رستاق جوذمه را از آزربايجان، از كوره بَرْزه؛ و رسطف (رستاق) خانيجر را به آن پيوستند و از جمع اين رستاقها كورهاي پديد آمد و ماليات آن به سيسر تعلق گرفت. منبع: فتوح البلدان، بلاذرى، ترجمه: محمد توكّل، چاپ اوّل، نقره، (ص ٣١٨)
ابوبكر احمدبن محمدبن اسحاق الهمداني معروف به ابن فقیه، كتاب البلدان، (كتابت ٢٩١ قمري، ٩٠٣ ميلادي)
ابن فقيه همداني جغرافىدان آزربايجاني سدة سوم قمري و صاحب كتاب البلدان و كتاب ذكر الشعراء المحدثين و البلغاء منهم و المُفْحَمين است. وي ماينهرج [٣] در استان كرمانشاه و برزه (سقز) [٤] در شمال غرب استان كردستان را جزء شهرهاي آزربايجان شمرده است.
ابن فقيه شهرهاي آزربايجان را چنين ذكر مي كند: "جنزه (گنجك، گنزك)، جابروان، اروميه (شهر زردشت)، شيز (در آن آتشكده آذرگشنسپ واقع شده كه در نزد مجوس گرانقدر است) [به تركي سوغورلوق]، سلق، سندبايا، بذ، ماينهرج و ارم." و سپس اضافه مي كند: "و از شهرهای آن [آزربايجان] است بركری، سلماس، موقان، خوی، ورثان، بیلقان، مراغه، نریز، تبریز و حد دیگر آن از سوی مشرق، به شهرهای دیلمستان و طرم و گیلان پیوسته است. .... و از شهرهای ایشان است برزه [به تركي ساققيز]، شاپور خواست [قوشاچاي= مياندوآب]، خونه، میانه، مرند، خوی، كولسره، برزند و ... از برزند تا ورثان كه پایان قلمرو آذربایجان است، دوازده فرسنگ است.» منبع: ابوبكر محمدبنالحاق همدانی، ابن فقیه، ترجمه مختصرالبدان (بخش مربوط به ایران)، ترجمه ح. مسعود، تهران، بنیاد فرهنگ ایران ١٣٤٩.
ابوالقاسم عبيداله بن عبداله (ابن خردادبه)، كتاب المسالك و الممالك، (٣٠٠-٢١١ قمري، ٨٢٦-٩١٢ ميلادي)
ابوالقاسم عبيدالله بن عبدالله، مشهور به ابنخردادبه ويا ابنخرداذبه به دوران واثق خليفه عباسي در ايالت جبال به مقام "صاحب بريد و خير" (خبرگزاري آن روزگار) رسيده بود. وي از شهرها و رستاقهای مملكت آذربایجان در دوره اسلامی فهرستی به دست داده است. در فهرست وي، نام شهرهائي از قفقاز در جمهوري آزربايجان فعلي (ورثان، باجروان، موقان، گنجه،.... ) و برخي شهرهاي استانهاي كردستان و كرمانشاهان امروزي مانند سيسر=سنندج (در استان كردستان)، برزه=سقز (در استان كردستان)، ماينهرج (در استان كرمانشاهان)، .... به عنوان شهرهاي آزربايجان داده شده اند.
ابنخردادبه شهرهاي آزربايجان را چنين بر مي شمارد: "ورثان، باجروان، مراغه، ميانج (ميانه)، اردبيل، سيسر [سنندج]، برزه [سقز]، سابرخاست (شاپور خاست) [=مياندوآب= قوشاچاي]، تبريز، مرند، خوي، كولسره، موقان (مغان)، لشكله، برزند، جنزه (گنجك، گنجه) كه شهر ابرويز (پرويز) است، جابروان، نريز، اروميه (شهر زردشت)، سلماس، شيز كه در آن آتشكده آذرجشنس (آذر گشنسپ) قرار دارد و نزد زردشتيان داراي ارج والايي است و اگر پادشاهي به قدرت رسيد پاي پياده از مدائن قصد زيارت آن آتشكده كند. ... رستاقها: روستاي سَلَق (سلق) و روستاي سِنْدَبابا (سندبايا) و بَذّ (بذ) و روستاي اُرْم (ارم، اُرم) و بلوانكر (بلوانكرج، بلوانكرح)، روستاي سراه (سراب) و دسكياور و روستاي ماينهرج از روستاهاي ناحيه آزربايجان است. منبع: المسالك و الممالك، ابن خردادبه، ترجمه: حسين قره جانلو، چاپ اوّل، نشر نو، ١٣٧٠ (١١٩-١٢٠)
ابواسحق ابراهيم اصطخری، كتاب المسالك و الممالك، (٣٤٠ قمري، ٩٥١ميلادي)
ابواسحق ابراهيم اصطخري از جهانگردان و جغرافينگاران معروف قرنهای سوم و چهارم هجری قمري، در كتاب المسالك و الممالك خود فصلی تحت عنوان «ذكر ارمینیه و اران و آذربایجان» دارد. وی در اين فصل شهرهای نخجوان و ورثان از جمهوري آزربايجان واقع در قفقاز جنوبي و شهر در حال حاضر كردنشين اشنويه (در جنوب استان آزربايجان غربي در مرز عراق) را از شهرهاي ولايت آذربایجان دانسته است. وي شهرهاي آزربايجان را چنين برميشمارد: اردویل (اردبیل)، مراغه، اُرمیه (ارومیه)، میانه و خونه (خانه، خونج)، بروانان، اوجان (اوجن)، دیرخقان (داخرگان، دهخوارگان، دهخوارقان، آذرشهر فعلی)، سلماس، خوي، بركري، نشوی (نخجوان)، مرند، تبريز، برزند، ورثان، موقان، جابروان و اشنه (اشنو، اشنویه فعلی).
به نوشته وی حدود آزربايجان در جنوب تا ناحيه دينور [٥] (در شرق استان كرمانشاهان) و حلوان [٦] (در غرب استان كرمانشاهان نزديك مرز عراق)، شهرزور [٧] (در استان سليمانيه عراق)، تا دجله (در عراق و تركيه) و ارمنيه بوده است: "حدود آذربایجان" از تارم (طارم) تا حدود زنگان تا دینور تا حلوان تا شهر زور تا دجله و به حدود ارمنیه بازگردد". منبع: ابواسحق ابراهیم، اصطخری، المسالك و الممالك، به اهتمام ایرج افشار، تهران علمی و فرهنگی، ١٣٦٨
با اين وصف اصطخري همه استان كردستان و نيمه شمالي استان كرمانشاهان (شمال دينور-حلوان) به علاوه تقريبا همه كردستان عراق و بخش اعظم ناحيه كردنشين تركيه را جزئي از آزربايجان شمرده است.
ابن حوقل بغدادي، كتاب صوره الارض، (تاليف ٣٦٧ قمري، ٩٧٧ ميلادي)
عرب ابنحوقل بغدادي جهانگرد و جغرافيدان كه مدتي در ولايات آزربايجان و ارمنيه و اران به سياحت پرداخته در كتاب «صوره الارض» خود، اين ولايات را به لحاظ اداري یك اقلیم شمرده و آنها را در یك فصل مورد بررسی قرار داده است. وي شهرهاي ورثان، موقان، بيلقان از جمهوري آزربايجان در قفقاز جنوبي را در ميان شهرهاي مهم ولايت آزربايجان شمرده است. او همچنين شهر فعلا كردنشين اشنو (اشنويه) را شهري آزربايجاني دانسته و در ميان شهرهاي آزربايجان ذكر كرده است. بنا به وي شهرهاي آزربايجان عبارتند از: "اردبيل، مراغه، اروميه، اشنه (اشنويه)، كورسره (كولسره)، ميانج (ميانه)، خونج (خونه)، داخرقان (دهخوارقان)، خوي، سلماس، مرند، تبريز، برزند، ورثان، موقان (مغان)، بيلقان، جابروان، اهر، سراه (سراب)، ورزقان، بركری، و غیره".
وي از اوشنو با صفت "اشنو آذريه" (اشنوي آزربايجان) ياد كرده مي گويد: «داخَرّقان و تبريز تا اشنة آذريه و دور و بر آن به بنيرديني شناخته ميشود كه از متصرفات و املاك ايشان بوده است و در ساية قدرت سلطان از گزند اعتراضات (تعدّيات) دور بود تا آنكه زمانه تباه گرديد و سلطان هلاك شد و همسايگان تعدي كردند و به دست زورگويان افتاد. آلرديني از عرب بودند كه روزگار، ايشان را بر باد داد و آثارشان را از ميان برد و از اخبار ايشان كمي بر جاي گذاشت» (ص ٣٣٧).
صفت «آذريه» كه ابن حوقل و همچنين اصطخري به «اُشنه» دادهاند به جهت واقع شدن اين شهر در سرزمين آزربايجان بوده است. آنها با آوردن صفت آذريه قصد تاكيد بر اين واقعيت را داشته اند كه شهر اشنه جزء آزربايجان است، نه نواحي همسايه اش يعني آديابن (شامل اربيل و موصل). منبع: محمد، ابن حوقل، سفرنامه ابن حوقل (ایران در صوره الارض)، ترجمه و توضیح جعفر شعار، تهران، امیركبیر، ١٣٦٦
مؤلف ناشناخته، كتاب حدودالعالم من المشرق الي المغرب، (تاًليف ٣٧٢ قمري،٩٨٢ ميلادي):
مؤلف ناشناخته كتاب حدودالعالم من المشرق الي المغرب از كتابهاي كلاسيك جغرافيايي به زبان فارسي، حدود ناحيت ويا مملكت آزربايجان را در شمال محدود و مجاور به روس، خزران و سرير (در قفقاز شمالي و روسيه جنوبي)، در غرب روم (در تركيه مركزي)، در جنوب غربي جزيره [٧] (بين النهرين شمالي، شامل بر مناطق كردي شمال عراق، شرق سوريه و جنوب تركيه) و عراق عجم و عرب دانسته است.
وي مي گويد: "مشرق اين ناحيت [آزربايجان] حدود گيلان است. و جنوب وي حدود عراق است و جزيره. و مغرب وي حدود روم است و سرير. و شمال وي حدود روس است و خزران. و اين جايهاست بسيار٬ با نعمتترين ناحيتهاست اندر اسلام و ناحيتيست آبادان و با نعمت بسيار و آبهاي روان و ميوههاي نيکو و جايگاه بازرگانان و غازيان..." منبع: حدود العالم من المشرق الي المغرب، تهران، ١٣٤٠، به كوشش منوچهر ستوده، با مقدمه بارتولد، چاپ دانشگاه تهران، ص ١٥٧-١٥٩
تاريخ قم، ترجمه حسن بن محمد بن حسن قمي ، (تاليف ٣٧٨ قمري، ٩٨٨ ميلادي)
مؤلف تاريخ قم، شهر سقز (برزه) در استان كردستان را جزئي از آزربايجان دانسته است. وي از قول شخصي به نام همداني در "كتاب خود" از آتشي به نام" ماجشنسف" سخن ميگويد كه "آتش كيخسرو بود به موضع برزة آزربايجان، و انوشروان آن را به شيز [تخت سليمان، به تركي سوغورلوق] كه اولين موضعي است از مواضع آن ناحيت" نقل كرد.
منبع: مؤلف تاريخ قم، كتاب را به زبان عربى براى صاحب بن عبّاد تأليف كرده است، اما اكنون دسترسى به كتاب به جز از طريق ترجمه پنج باب اول از بيست باب كتاب كه در سالهاي ٨٠٥ و ٨٠٦ قمري توسط حسن بن على بن حسن بن عبدالملك قمى به فارسى ترجمه شده ممكن نيست. (صفحات ٨٨ و ٨٩)
محمدبناحمد ابوريحان بيروني، الآثار الباقيه عن القرون الخاليه (٤٤٠-٣٦٢ قمري،٩٧٢- ١٠٤٨ ميلادي)
عده اي از مورخين اسلامي محل تولد زردشت را در آزربايجان دانسته اند (اين ادعا امروزه تقريبا به طور قطعي رد شده است). نام سه شهر آزربايجاني براي اين امر به پيش رانده شده است. "موصل"، "ري" در شرق آزربايجان و "اورميه" در غرب آن. ابوريحان بيروني از مورخيني است كه در باره آزربايجاني بودن زرتشت در كتاب آثار الباقيه عن القرون الخاليه خود سخن گفته است.
ابوريحان بيروني دانشمند برجسته ازبكستاني، در شهر كاث از شهرهاي ولايت خوارزم به دنيا آمد. پدرش، ابوجعفر احمدبن علي انديجاني، اخترشناس دربار دولت توركي خوارزمشاه در رصدخانه گرگانج بود. بيروني در كتاب خود الآثار الباقيه عن القرون الخاليه به هنگام صحبت از زرتشت به امتداد حدود آزربايجان تا موصل (ناحية معروف به آديابِن) توسط روميان اشاره كرده و مي گويد: "سپس زرادشت پسر سفيد تومان آزربايجاني آمد...... روميان مدعي بودند كه وي از اهالي موصل است. و گويا بر اين سخن افزوده اند كه مرزهاي آزربايجان تا حدود موصل است. ("ثم اتي زرادشت بن سفيد تومان الآزربايجاني..... و زعم الروم انه كان من الموصل و لعلهم اضافو في هذا القول حدود آذربيجان الي حدود موصل.....")
آنچه از اين گفته استناد مي شود اين است كه روميان زرتشت را از اهالي موصل دانسته و در اين قول حدود آزربايجان را تا به حدود موصل مي دانسته اند. اين اشاره وي از جهت جغرافياي تاريخي آزربايجان داراي اهميت است زيرا موصل شهري در شمال شرقي اقليم موسوم به كردستان در شمال عراق است و آزربايجاني دانستن اين شهر كه در ساحل دجله قرار دارد به معني آزربايجاني دانستن همه سرزمين شرق دجله تا مرز ايران يعني تقريبا كل كردستان عراق مي باشد.
ياقوت حموي رومي، كتاب معجم البلدان، (متوفي ٦٢٣ قمري، ١٢٢٦ ميلادي)
ياقوت حموي رومي از نويسندگان و تاريخ نگاران جغرافينويس بنام قرن هفتم هجري در كتاب معجم البلدان و در كتاب دیگر خود «برگزیده مشترك» شهر فعلا كردنشين اوشنو (اشنويه) و جوذمه در شهرستان سقز استان فعلي كردستان را واقع در آزربايجان دانسته است.
ياقوت در ذيل «اشنه» ميگويد: من خود آن شهر را ديدهام كه در طرف اذربيجان واقع است از سوي «اربل»، ميان آن و اروميه دوروزه راه و ميان آن و اربل پنجروزه راه است. او اربل را از اعمال موصل - كه طبق برخي منابع باستاني داخل در سرزمين آزربايجان قلمداد شده – شمرده است. (٢٨٤-١). وي در باره جوذمه نيز مي گويد كه رستاقي از رستاقهاي آزربايجان در جبل است: "جوذمه بالميم، رستاق من رساتيق أذربيجان في الجبل". بنابر اين وي بخشي از جبل در ايران مركزي را نيز جزئي از آزربايجان شمرده است (ايالت جبال در آن زمان معادل عراق عجم بود).
منبع: ابوعبدالله یاقوت بن عبدالله، یاقوت حموی، معجم البدان، ج ١، (بیروت، دارصادر، ١٩٥٥ ميلادي).
منبع: نام اصلي كتاب برگزيده مشترك به عربی المشترك وضعاً و المفترق ضفعاً است كه توسط محمد پروین گنابادی تحت عنوان برگزیده مشترك یاقوت حموی ترجمه و چاپ شده است.
عماد الدين اسمعيل بن محمد بن عمر، المعروف به ابوالفداء، كتاب تقويم البلدان، (تاليف ٧٣٢ قمري- ١٣٣١ ميلادي)
ابوالفداء مرزهاي مملكت آزربايجان در شمال را [تحت حدود ولايت آران] دربند قفقاز و تفليس [پايتخت گرجستان]؛ در جنوب را [تحت حدود ولايت آزربايجان] دينور (در شرق استان كرمانشاهان) و حلوان (در غرب استان كرمانشاهان در مرز عراق) و شهرزور (در استان سليمانيه عراق)؛ در غرب را اندكي از جزيره و جوار دجله (بين النهرين شمالي، شامل همه مناطق كردنشين شمال عراق و بخش عظيمي از ناحيه كردنشين جنوب شرقي تركيه)؛ و در شمال غرب را ارمنيه دانسته است.
ابولفدا پيرامون حدود ولايت آزربايجان و ولايت اران چنين مينويسد: "حد شرقي آن [آزربايجان] بلاد ديلم است و حد جنوبي آن عراق عجم يعني حلوان و اندكي از جزيره". و نيز "حد اران از باب (دربند قفقاز) است تا تفليس، تا نزديك رود ارس، تا مكاني معروف به حجيران. و آزربايجان از حد حجيران است تا حد زنجان، تا حد دينور، تا حلوان و شهر زور و ميپيچد تا منتهي به قرب دجله گردد و بر حدود ارمينيه پيوندد". منبع: ابوالفدا تقویم البدان، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، ١٣٤٩ ص ٣٨٦.
با اين وصف وي بخش اعظم مناطق در حال حاضر كردنشين ايران، عراق، سوريه و بخش عظيمي از ناحيه كردنشين جنوب شرقي تركيه را جزئي از مملكت آزربايجان شمرده است.
حمدالله مستوفي قزويني، كتاب نزهت القلوب، (تاليف ٧٤٠ قمري، ١٣٣٩ ميلادي)
حمداله مستوفي قزويني مورخ آزربايجاني مشهور قرن هشتم هجري قمري در كتاب خويش بنام نزهه القلوب، حدود مملكت آزربايجان را در شمال پيوسته با گرجستان و ارمن و در جنوب با عراق عجم و كردستان دانسته و شهر فعلا كردنشين اوشنو را جزء آزربايجان، بخشي از تومان خوي و در خارج كردستان شمرده است.
وي مي گويد: "بلاد آزربايجان ۹ تومان است، بيست و هفت شهر دارد، در بيشتر مناطق اين مملکت هوا سرد و در بعضي مناطق ملايم است، حدودش با ايالت عراق عجم، موغان، گرجستان، ارمن و کردستان پيوسته. طولش از باکو تا خلخال ۹۵ فرسخ، عرضش از بجروان تا سيپان ۵۵ فرسخ مي باشد." به گفته وي تومان خوی در آزربايجان شامل چهار شهر خوی، سلماس، ارومیه و اشنویه بوده است.
بنا به حمدالله مستوفي شهرهاي آزربايجان عبارتند از: "تبريز، اوجان، طسوج، اردبيل، خلخال، دارمرزين، شاهرود، مشكين، انار، ارجاق، اهر، تكلفه، خياو، درآورد، قلعه كهران، كليبر، گيلان فصلون، مردان قم، نوذر، خوي، سلماس، اروميه، اشنويه، سراو (سراب)، ميانج (ميانه)، گرمرود، مراغه، دهخوارقان، بسوي، نيلان [ليلان]، مرند، دزمار، زنگيان، زنور، كركر [گرگر]، نخجوان، اردوباد، اجنان، آزاد، ماكويه". منبع: حمدالله مستوفی، نزهت القلوب، به تصحیح گای لسترنج، تهران دنیای كتاب، ١٣٦٣ صص ٨٥ ٬ ١٠٢)
تقسيمات اداري و كشوري مملكت آزربايجان در عهد صفوي
در كتاب "ماهيت تحولات در آسياي مركزي و قفقاز" از انتشارات وزارت امور خارجه جمهوري اسلاميايران، به هنگام اشاره به تقسيمات اداري و كشوري مملكت آزربايجان، شهر كردنشين بايزيد در تركيه جزء آزربايجان شمرده شده و چنين نوشته شده است:
در دوران صفويه اين امپراتوري بزرگ به بيست ايالت تقسيم شده بود. ايالت آزربايجان به مرکزیت تبریز – در عین حال پایتخت ایران –يكي از مهمترين اين ايالتها بود و خود به چهار واحد اداري كشوري به نام بيگلربيگي تقسيم ميشد.
بيگلربيگي تبريز: در برگيرنده استانهاي كنوني آزربايجان٬ گيلان٬ زنگه زور و قزوين.
بيگلربيگي قره باغ: دربرگيرنده گنجه٬ بردع٬ برگشاد٬ لوري و جوانشير
بيگلربيگي چخورسعد: در برگيرنده ايروان٬ نخجوان٬ ماكو٬ و بايزيد
بيگلربيگي شيروان: در برگيرنده باكو٬ شماخي٬ شكي٬ شيروان٬ قوبا و ساليان
اين بيگلربيگيها كه در متون، كتابها و مدارك دولت صفوي به اسم آزربايجان مورد خطاب قرار ميگرفتند، تابع والي آزربايجان كه از سوي شاهان صفوي منصوب ميشد و در تبريز بر تخت مينشست بوده و با مدیریت والیان متعدد که سپهسالار آزربایجان نیز نامیده می شدند اداره میگرديدند.
محمود میرزای قاجار، کتاب «سفینه المحمود»، تالیف ١٢٤٠ قمري، ١٨٢٤ ميلادي:
محمود میرزای قاجار در کتاب خويش "سفینه المحمود" حدود مملكت آزربايجان را با دقت تمام ترسيم كرده است. وي حدود شمالي آزربايجان شمالي (آزربايجان قفقاز) را به دربند در داغستان روسيه و گرجستان در قفقاز؛ و حدود غربي آزربايجان غربي (آزربايجان تركيه) را در غرب به ارزروم (ارضروم) در شمال شرق تركيه مي رساند. او شهرهاي اوردوباد، ايروان، قره باغ، شكي، شروان، دربند، قبه، باكو، بيلقان در قفقاز و همچنين شهر تالش در ساحل درياي خزر، شهر همدان و شهر فعلا كردنشين ساوجبلاق (مهاباد) در شمال غرب ايران را از شهرهاي معروف مملكت آزربايجان دانسته است.
وي مي گويد: «مملکت آذربایجان و تشخص ولایات آن: در ابتدایش از رودخانه قیزیل اوزن است و انتهایش به گرجستان متصل، از طرفی به ارزنه الروم و دربند. معروف به چند شهر است، اعظم [آنها] دارالسلطنه تبریز. قصبات و شهرهای معروفش به این تفصیل است: اردبیل، اهر، مشکین، سراب، خلخال، تبریز، مرند، اردوباد، ساوجبلاق، سلماس، خوی، نخجوان، ایروان، گنجه، قره باغ، شکی، شروان، دربند، قبه، بادکوبه، تالش، بیلقان، ارومی، صائین قلعه، همدان. اهل آن دیار به صداقت معروفند و اغلب ترک زبانند».
نشريه آچيق سوز، ژانويه ١٩١٨
حدود جنوب غربي آزربايجان و شمول آن بر استانهاي كردستان و كرمانشاهان بعدي تا ربع اول قرن بيستم و پيش از روي كار آورده شدن حكومت پهلوي در ميان آزربايجانيان امري مبرهن و معلوم بوده هنوز از حافظه ها پاكسازي نشده بود. چنانچه نشريه آچيق سوز چاپ باكو در سرمقاله مورخ ١٧ ژانويه ١٩١٨ خود كه در آن به موضوع آزربايجان ايران پرداخته، حدود جنوب آزربايجان را در استان كرمانشاهان ذكر كرده است. در اين مقاله مرزهاي تاريخي آزربايجان از كوههاي قفقاز در شمال تا كرمانشاه در جنوب، تفليس در غرب و درياي خزر در شرق توصيف مي گردد. به عقيده آچيق سوز تقصير دو پاره شدن مملكت آزربايجان و ملت ترك آزربايجاني به گردن توسعه طلبان روس و طبقه حاكمه ايران بود كه با سياستهاي نادرستي كه اتخاذ كردند اين وضع را پيش آوردند. علاوه بر اين به عقيده نويسنده آچيق سوز «اين حق طبيعي مسلمانهاي جنوب قفقاز بود كه قلمرو خود را آزربايجان بنامند» و آرزو كرده بود كه «يك روز برادرهايشان در جنوب بتوانند به آنها ملحق شوند.» (آچيق سوز، ١٧ ژانويه ١٩١٨)
دكتر حسین آلیاری
دكتر حسين آلياري با استناد به نگاشتههای جهانگردان و جغرافی نگاران اسلامی نام شهرهای آزربایجان را به شرح ذیل آورده است: «تبریز، اردبیل، مراغه، خنج، ورثان، سیر [سنه]، میانج [میانه]، برزه [جنوب دریاچه ارومیه]، ارومیه، جابروان [جنوب دریاچه ارومیه]، خوی، مرند، گلسره [كولسره] در ٥٣ كیلومتری مراغه در شرق گل تپه، باجروان، برزند [در شمال اردبیل]، سلماس، شیز [گنجك = تحت سلیمان، به تركي "سوغورلوق"]، سلق [رستاق السلق]، نریز [در مشرق ارومیه]، سندبابا، سابرخاست [مياندوآب = قوشاچاي]، سراو [سراب جغرافینویسان اسلامی سراه ضبط كردهاند]، ماینهرج [میان دینور و سیر]، بذ، میمذ، نیر، زنجان». منبع: دكتر حسین آلیاری، نام شهرها و وضع راههای آذربایجان در قرون نخستین اسلامی. نشریه دانشكده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تبریز، ص ٨٣
در اين ليست شهرهاي سير (سنه)، برزه (سقز)، ماينهرج امروزه در استانهاي كردستان و كرمانشاهان واقع اند. بدين ترتيب به اعتقاد دكتر حسن آلياري طبق نگاشته هاي دوره اسلامي شهرهاي سنندج، سقز و ماينهرج و سرزمينهاي واقع در شمال آنها در استانهاي كردستان و كرمانشاهان همه جزئي از آزربايجان بوده اند.
توضيحات در باره نام چند شهر آزربايجاني و مناطق حدي آزربايجان در دوره اسلامي:
[١]- جوذمه: واقع در شهرستان سقز در استان كردستان. بلاذري رستاق جوذمه را از كوره بَرْزه (سقز) آزربايجان؛ و ياقوت حموي رومي آنرا رستاقي از رستاقهاي آزربايجان در جبل معرفي كرده است. محل دقيق امروزي آن در شهرستان سقز معلوم نيست. «رستاق» به قول ياقوت هر موضعي است كه در آن مزرعهها و قريهها باشد و به شهرهايي مانند بصره و بغداد گفته نميشود و اخص از «كوره» و «استان» است.
[٢]- سيسر (سنه، سنندج، سيسر صدخانيه): "سيسر" و يا "سيسر صد خانيه" در جنوب غربي آزربايجان واقع بوده و از طرف ماركوارت و پاولي و.... با سِنَه (سنندج) واقع در استان كردستان امروز تطبيق ميشود. سيسر در اكثر منابع دوره اسلامي به عنوان شهري از شهرهاي آزربايجان ذكر شده است.
[٣]- ماينهرج: "ماينهرج" میان دینور و سیسر (سنندج) و در شهرستان دينور در استان كرمانشاهان امروزي واقع است. عده اي اين نام را به شكل «ماذبهرگ» و به معني يعني ديدبان ماد به اين اعتبار كه اينجا آغاز ناحية وسيع ماد بوده دانسته اند. ماينهرج در اكثر منابع دوره اسلامي به عنوان شهري از شهرهاي آزربايجان ذكر شده است.
[٤]- برزه (سقز): "برزه" بر سر راه مراغه به سيسر (سنندج) بوده است. مينورسكي محل برزه را در سقز كنوني حدس زده است. سقز (ساققيز) نام تركي اين شهر بوده به معاني سقز، صمغ، كشمش، مخمر و ... است. برزه در اكثر منابع دوره اسلامي به عنوان شهري از شهرهاي آزربايجان ذكر شده است.
اصل نوشته بلاذري در باره سيسر چنين است: "سيسر بكسر أوله وبعد الياء سين أخرى وآخره راء بلد متاخم لهمذان قالوا سمي سيسر لأنه في انخفاض من الأرض بين رؤوس آكام ثلاثين فمعناه ثلاثون رأسا وهي بين همذان وأذربيجان حصنها ومدينتها استحدثت في أيام الأمين بن الرشيد وفيها عيون كثيرة لا تحصى وكانت تدعى صدخانية لكثرة عيونها ومنابعها ولم تزل سيسر وما والاها مراعي لمواشي الأكراد وغيرهم حتى أنفذ المهدي إليها مولى له يعرف بسلمان بن قيراط وأبوه صاحب الصحراء التي تسمى صحراء قيراط ببغداد ومعه شريك له يعرف بسلام الطيفوري وكانت سيسر مأوس الذعارد فاجتمع في أيدي سلمان والطيفوري ماشية كثيرة فكتبا إلى المهدي يعرفانه ذلك فأمرهما ببناء حصن يأويان إليه مع المواشي التي معهما فبنيا مدينة سيسر وحصناها وسكناها وضم إليها رستاق ماينهرج من الدينور ورستاق الجوذمة من أذربيجان من كورة برزة ورستاق خانيجر فكورت بها الرساتيق وولى عليها عاملا برأسه إلى أن كان أيام الرشيد كثر الذعار بنواحيها فلما كان أيام فتنة الأمين والمأمون تغلب عليها مرة بن أبي مرة العجلي ومنع الخوارج فلما استقر أمر المأمون أخذت من يد مرة وجعلت في ضياع الخلافة وهذا آخر ما وقع لي من خبرها"
[٥]- دينور (دينهور، ماه الكوفه): نام يکي از دهستانهاي چهارگانه بخش صحنه شهرستان کرمانشاه در استان كرمانشاهان است. همچنين در دهستان حسن آباد بخش کليبر شهرستان اهر آزربايجان دهي با همين نام موجود است. در دوره اسلامي از دينور به شكل شهري از توابع جبل که نزديک قرميسين (خرميسين) قرار دارد ياد شده است. لسترنج مي نويسد خرابه هاي شهر دينور در حدود بيست و پنج ميلي مغرب کنگاور در حاشية شمال شرقي دشتي حاصلخيز قرار گرفته و توسط رودخانة دينور كه از کوههاي باختري کندوله شمالي سرتخت و بخش سنقر و کوههاي دهستان خدابنده لو سرچشمه گرفته مشروب ميشود. تاسيس شهر دينور را که نام آن در مآخذ سرياني به شكل دينهور آمده به دورة سلوكيان يا قبل از آنها نسبت ميدهند. در اينجا نيز مانند کنگاور مهاجرنشينهاي يوناني ساكن بودهاند. دينور در زمان خلافت معاويه به ماه الكوفه معروف شد زيرا عايدات آنجا به مستمريهاي اهل كوفه اختصاص يافته بود، همانند نهاوند که معروف به ماه البصره بود. امير تيمور خاقان ترك ساخلويي از لشکريان خود را در آنجا مستقر کرد. دينور در منابع دوره اسلامي به شكل حد جنوبي آزربايجان ذكر شده است.
[٦]- حلوان (خارا، خلمنو): حلوان يا به قول يونانيان خارا بر ساحل چپ رودخانة حلوان در طاقگرا در شهرستان سر پل ذهاب در استان كرمانشاهان قرار دارد. حلوان كه در زمان آشوريها خلمنو نام داشته بنا به گفتة ابن حوقل در قرن چهارم هجري به بزرگي دينور بوده است. مقدسي مي گويد در خارج شهر يهوديان معبدي داشتند كه مورد احترام آنها بود. حلوان در منابع دوره اسلامي به شكل حد جنوبي آزربايجان ذكر شده است.
[٧]- شهرزور (زور، سورا): خره اي وسيع بين اربيل و همدان بود. امروزه در خاک عراق شهرکي بنام زور (سورا) در شمال شرقي سليمانيه نزديک مرز ايران و عراق، در طرف مقابل شهرستان مريوان استان كردستان وجود دارد. اتابک زنگي از اتابکان قرن ششم هجري (١٤ ميلادي) شهرزور را تصرف کرد و مظفرالدين گوکبري (گٶك بٶري= گرگ آبي) اتابک اربيل در زمان ياقوت حموي در اين شهر مستقر گرديد. شهرزور در بسياري از منابع دوره اسلامي به شكل حد جنوبي آزربايجان ذكر شده است.
[٨]- جزيره: جلگه پهناور بين النهرين در عراق كه دو رود بزرگ دجله و فرات در آن جريان دارد از دو بخش تشكيل يافته است. قسمت شمالي و يا "جزيره" و قسمت جنوبي و يا "عراق". اكثر جغرافى نويسان مسلمان مرز بين دو بخش بين النهرين يعنى عراق و جزيره را خطى قرار داده اند كه تقريبا از شهر تكريت در شمال بغداد به سمت غرب امتداد مى يافت. اين خط مرزى رود فرات را از جنوب شهر (عانه) در محلى كه اين رود به طرف جنوب خميدگى بزرگى پيدا مى كند قطع مى نمايد.
الف- جزيره: اعراب قسمت شمالى بين النهرين را كه داراى مراتعى سر سبز بوده به دليل قرار گرفتن در ميان آب دو رود دجله و فرات به هنگام طغيان (جزيره) مي ناميدند. جزيره خود به سه بخش تقسيم مى شد كه هر بخش را (ديار) مى گفتند و عبارت بودند از: ديار بكر، ديار ربيعه و ديار مضر كه از نام سه قبيله اى كه قبل از ظهور اسلام در آنجا ساكن بوده اند گرفته شده است. شهر (آمد) كه در ساحل رود دجله و در جنوب تركيه قرار داشت مركز دياربكر و محل سكونت بكريان؛ (موصل) كه در ساحل رود دجله و در شمال عراق قرار داشت بزرگ ترين شهر ديار ربيعه و محل سكونت قبيله ربيعه؛ و (رقه) محل سكونت مضريان بود كه در ساحل رود فرات و در شمال سوريه قرار داشت. بخش اعظم جزيره و بويژه ديار ربيعه در متون دوره اسلامي جزء آزربايجان شمرده شده است.
ب- عراق: قسمت جنوبى بين النهرين توسط اعراب (عراق) ناميده ميشد. كلمه (عراق) (ساحل دريا به طور درازا)، (بستر رودخانه از ابتداى جريان تا ريزش به دريا) و (پايين تا بالاى رودخانه) معنى شده و به معنى صخره و ساحل هم آمده است. قسمت جنوبى به دليل رسوبى بودن خاك آن بسيار حاصل خيز بوده و نخلستان هاى پر ثمر آن از نهرهايى كه از دجله و فرات منشعب شده اند سيراب مى گردد.
0 Comments:
Post a Comment
<< Home